1

شهید محمدرضا اغلانی

نام پدر: حسن

تاریخ تولد : ۱۳۴۲/۱۲/۱۵

محل تولد:خوراسگان

محل شهادت: خوزستان

تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۷/۵



زندگینامه

سال ۱۳۴۲ ماهی که دیباچه دفتر وجود، کتاب شریعت را کامل و نعمت را بر امت تمام کرد: تولد یافت. از همان زمینه گویی دروازه های زندگی اش به سوی آسمان گشوده شده بود و با اقتدا به عشق معشوق ناز – عزّوجلّ – دل از کف داده بود. هر روز بیش از پیش، غمزه های شورآفرین دلدار، او را در پیشگاه خویش واله و سرگردان می ساخت و لب های او را به ستایش می گشود. به پاس نیایش که می ایستاد، چون ذره ای در برابر آفتاب بود که هرچه بیشتر بالا می رفت دوری از محبوب را بیشتر احساس می کرد. با این حال عزمی جزم داشت که حتی اگر می بایست برای وصل به او فلک را سقف بشکافد، این چنین کند. ترانه توحید را در جمع سالکان طریقت زمزمه می کرد و از آیه آیه صحیفه حق مدد می گرفت؛ چرا که راه، طولانی بود و مجال اندک و توش و توان کم . در مسیر سلوک الی ا… ، به خلق نیز نظر داشت. مهربان با همگان می زیست، دلش را قسمت می کرد و طرفدار مظلوم بود. به گاه آموختن، یک چند تا پایان مقطع راهنمایی – میوه ی شیرین نهال دانایی را به کام دل چشاند تا مزه ی تلخ جهل را از خویش دور سازد. با ظهور مردی که به سنت رسول ا… ، مدارج منبر را برای معراجی خونین بالا می رفت، سر در دامان امر او نهاد تا استقلال و آزادی را نثار میهن کند. در این بین، چندی تحت تعقیب کارگزاران رژیم بود. پس از آن با هجوم عراقیان، قدم در خاک مردآفرین جبهه نهاد و حدود یک سال، تلاش را وجهه همت نمود تا در پایان دادن به یلدایی ترین شب حکومت جباران سهیم باشد.

در سال ۱۳۶۰ در عملیات «ثامن الائمه (حصر آبادان)» حضور داشت و سرانجام در «دارخوین»، با اصابت ترکش به گردنش ، سرود رهایی را زمزمه کرد.


شهر شهیدان خدا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *