سردار شهید مهندس حاج محمود شهبازی
زندگی نامه+خاطرات+وصییت نامه شهید در ادامه مطلب
تصاویر کمتر دیده شده از سردار شهید حاج محمود شهبازی
زندگی نامه
محمود قرآن را نزد مادرش که فرزند روحانی بود می آموزد و تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاه خود به پایان می رساند و برای ادامه تحصیل ، وارد دبیرستان احمدیه حکیم سنایی اصفهان می شود . پس از چند سال تلاش و کوشش ، مدرک دیپلم خود را با نمره های خوب ، در سال 1356 دریافت می کند و در همان سال ، در کنکور شرکت جسته و در رشتة مهندسی صنایع دانشگاه علم و صنعت پذیرفته می شود .
شهبازی بطور مشخص ، فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را از دوران دبیرستان شروع می کند . او در این دوران ، به مطالعة کتابهای مذهبی ، بویژه کتابهای شهید استاد مطهری و مرحوم علامة طباطبایی روی می آورد و همزمان در محافل مذهبی و مجالس سخنرانی آیت الله طاهری و شهید اژه ای شرکت فعال می جوید . او از آن پس ، با شهید اژه ای ارتباط برقرار نموده و فعالیتهای مذهبی و سیاسی خود را گسترش می دهد . وی عمده فعالیتهای خود را از طریق مسجد شفیعی و ارتباط با دوستان مسجدی اش انجام می دهد .
محمود به خاطر فعالیتهای مستمر در شهر اصفهان ، به عنوان چهره ای پر تلاش و انقلابی ممتاز می نماید . او در روشنگری دوستان ، نسبت به ماهیت رژیم شاه ، از هیچ کوششی دریغ نمی کند . پس از ورود به دانشگاه نیز به ابعاد تازه ای از فعالیتهای انقلابی دست می زند و در ارتباط با جمعی از دانشجویان مسلمان و انقلابی به یک رشته اقدامهای مبارزاتی علیه رژیم مبادرت می ورزد . در اوج خفقان رژیم شاه ، همراه دوستان انقلابی خود بی خوف و ترس ، خطر می کند و در جهت افشای ماهیت رژیم ، در قالب تشکلهای دانشجویی ، به فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی گسترده ای می پردازد او در دانشگاه ، با انجمن اسلامی دانشجویان ، همکاری نزدیک و مستمر انجام می دهد و در کلیه فعالیتهای گروهی دانشجویان از جمله ورزشهای دسته جمعی ، پخش و نصب اعلامیه ها و شرکت در اعتصابها ، حضوری پر تلاش و گسترده می یابد .
شهبازی ، با ایمانی راسخ و باوری استوار ، پای در میدان مبارزه علیه رژیم می گذارد و تا پایان ، این مبارزه را ادامه می دهد . فعالیتهای گستردة سیاسی و اجتماعی ، هرگز مانع از تقویت بنیان اعتقادی اخلاقی او نمی شود ، بلکه همسو با انجام امور مختلف ، مطالعه ، و آگاهی مذهبی خود را عمق می بخشد . از این رو از سر ایمان و اعتقاد ، به مبارزه و روشنگری می پردازد .
او در راه اندازی نخستین راهپیمایی وسیع مردمی در اصفهان، نقش فعال و هدایت گری ایفا می کند . همچنین در منزل آیت الله خادمی از سازماندهندگان این امر مهم به شمار می رود .
در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ، در تهران حضوری چشمگیر می یابد و دوشادوش مردم انقلابی در تسخیر پادگانها شرکت می جوید .
شهبازی با شور انقلابی که داشت، پس از تحقق انقلاب اسلامی ، چند روزی در کمیته اسلحه بدست می گیرد و به حراست از دستاوردهای انقلاب می پردازد . در اسفند ماه 1357 ، به نهاد نوپای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پیوسته و به عضویت رسمی این نهاد انقلابی و مقدس جوشیده از بطن مردم در می آید و در پادگان سعد آباد مشغول خدمت می شود . او تلاش زیادی در جهت تقویت تشکیلات سپاه انجام می دهد ، بطوری که کمتر به دانشگاه می رود و بیشتر وقت خود را در سپاه ، به فعالیتهای انقلابی مصروف می دارد . اما پس از نفوذ گروهکهای ضد انقلاب در محیط دانشگاه ، او به طور جد ، عمده فعالیتش را معطوف به آنجا نموده و در مقابله و مبارزه با عناصر منحرف و ضد انقلاب ، جبهه جدیدی را در دانشگاه ایجاد می کند . محمود که با درایت و بینش مکتبی ، پی به ماهیت نفاق سازمان منافقین برده بود ، تلاش و کوشش فراوانی در دانشگاه برای افشای چهرة نفاق این گروهک صورت می دهد و به یاری دوستان انقلابی اش ، این گروهک را در رسیدن به اهداف شومش ، مایوس می کند .
در سال 1359 ، برای ساماندهی و سازماندهی سپاه پاسداران شهر همدان به این شهر می رود و با عزمی استوار و فعالیتی گسترده ، این امر مهم را تحقق می بخشد و پس از چندی نیز به فرماندهی سپاه پاسداران همدان منصوب می شود .او به عنوان فرماندهی دلسوز و فداکار و در عین حال قاطع و منضبط ، به رتق و فتق و ساماندهی سپاه همدان می پردازدو در جذب نیروهای متعهد و انقلابی به سپاه ، دقت عمل به خرج می دهد و با سپردن مسئوولیت به نیروهای شایسته ، کیفیت آنرا بالا می برد .
شهبازی ، همزمان با شروع جنگ تحمیلی ، راهی جبهه می شود و در صحنه های مختلف کارزار ، حضوری عاشقانه و فعال می یابد . وی ابتدا به جبهه های غرب می رود و پس از تحکیم و تثبیت مواضع رزمندگان اسلام در آنجا ، به جبهة جنوب عزیمت می کند و از هیچ تلاشی در مقابله با دشمن دریغ نمی ورزد و کارآمدی و لیاقت خود را در بعد نظامی به ظهور می رساند .
پیش از آغاز عملیات فتح المبین ، به مسئوولیت معاونت تیپ 27 محمد رسول الله (ص) برگزیده شده و به هدایت نیروهای تحت امر تیپ می پردازد و در تحقق اهداف عملیات و منهدم کردن نیروهای دشمن، نقش و سهم بسزایی ایفا می کند.
محمود پس از فراغ از عملیات فتح المبین تیپ 27 را برای عملیاتی وسیع و بزرگتر تجهیز و آماده می کند. او برای اجرای عملیات بیت المقدس، نیروهای زبده تیپ را راهی محور اهواز خرمشهر کرده و با شروع رمز عملیات، به خطوط دشمن یورش می برد. شهبازی، در این حمله نیز همچون فتح المبین، پر شور و با رشادت، در فرماندهی رزمندگان، حماسه ای ماندگار خلق می کند و آنان را تا دروازة شهادت به آسمان عشق و سرزمین معشوق عروج می کند. پیش از عملیات، از حالت و سکناتش معلوم بود که او دیگر برای رسیدن به حضرت دوست برات عشق را دریافت کرده است و مشخص بود که چهره اش آسمانی است.
شهید شهبازی روز دوم خرداد ماه 1361، در آستانه فتح خرمشهر در عملیات بیت المقدس، بر اثر اصابت ترکش خمپاره، به فوز عظمای شهادت نایل آمد.
مسئولیت های شهید
– جزو پیشگامان نهضت انقلاب فرهنگی در داتشگاه ها
– مسئولیت در گردهمایی تظاهرات های دانشجویی سال 56-1357
– حفاظت فیزیکی حضرت امام (ره) در بهشت زهرا (س) 1357
– دانشجوی پیرو خط امام (ره)
– جزو پیشگامان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به همراه دوست و همرزم شهیدش محسن وزوایی
– مسئولیت در جهادسازندگی سمنان و دامغان
– رکن 2 تیپ یک زرهی – پادگان اسلام آبادغرب
– مسئول گزینش سپاه پاسداران
– فرمانده سپاه استان همدان
– اولین جانشین لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
– فرمانده محورسلمان با سیزده گردان عملیاتی در نبرد بیت المقدس
– جزو بنیانگذاران هیئت ثارالله استان همدان
– جزو بنیانگذاران لشکر 27 محمد رسول الله (ص)
– برگزار کننده کلاس های تفسیر قرآن مجید و نهج البلاغه در همدان و دوکوهه
– تشکیل دهنده کمیته مردمی استقبال از امام (ره)
– جزو گروه توحیدی صف به همراه شهید بروجردی در سال 1357
– تدریس درس نهج ابلاغه برای طلاب در همدان به دستور آیت الله نوری همدانی
خاطرات
کنار حرم رسول الله
محمود آرام و آهسته در زیر آفتاب داغ مسجد الاحرام راه میرفت، کف پایش از تماس با سنگفرش سفید و داغ مسجد قرمز شده بود. قرآن را باز کرد و چند آیه خواند، نگاهش را به کعبه دوخت. جلو رفتم و چشمانش را با دست گرفتم و گفتم: «خوب جایی گیرت آوردم» با مکث پرسید: «شما؟» دستانم را برداشتم و گفتم: «اینجوری که تو زل زدی وسط چشمهای خدا نباید هم هیچ کس را بشناسی» لحظه شیرینی بود. حاج همت را که در کنارم ایستاده بود، به او معرفی کردم صدای موذن فضای مسجد را گرفت دستم را دور گردن شهازی و همت انداختم و با خنده گفتم: « این دفعه شما دو نفر را توی یک تله میاندازم صبر کنید.» مدتی گذشت و تیپ محمد رسول ا… تاسیس شد. هر سه به نزد برادر محسن رضائی رفتیم. سر صحبت را باز کردم و گفتم:« بالاخره یک تیپ تازه تأسیس یک فرمانده میخواهد.» رضائی نیز به همت و شهبازی گفت: از نظر من شما، آیینه هم هستید. تیپ شماباید 10 گردان داشته باشد، به همین دلیل این تیپ هم فرمانده میخواهد، هم جانشین فرمانده و هم رئیس ستاد. ما باید دزفول و شوش را از زیر آتش عراقیها بیرون آوریم حضرت امام (ره) به این عملیات امیدوار است. آقا محسن که رفت، محمود نگاهی به من انداخت و گفت: «کار خودت را کردی؟» دستم را دور گردن آن دو انداختم و با لبخند گفتم: «کنار حرم رسول ا… قول دادم که شما دو نفر را توی یک تله بیاندازم.»
قنوت
بارش بیامان خمپارهها تا نیمه شب ادامه داشت. ترکشهای سرخ خواب را از همه گرفته بود. زیر پل (1) تعدادی از افراد نشسته بودند، «همدانی» از زیر پل بیرون آمد، مات و حیران به روی پل نگاه کرد. نزدیک دهنه پل و کنار تپه «مجاهد» در همان مکانی که خمپاره های صد و بیست مثل باران میباریدکسی به نماز ایستاده بود. صدای انفجار خمپارهها لحظه ای قطع نمیشد. طنین صدای «محمد بروجردی» در گوشش پیچید: «این امانت ماست …دست شما…امانتدار خوبی باشید.» دوباره نگاه کرد شهبازی در وسط آتش دشمن مثل ابراهیم با آرامش به قنوت ایستاده بود. نمی دانست چه کار کند. جرات حضور در خلوت شهبازی را نداشت. طاقت نیاورد در حالیکه اشک پهنای صورتش را پوشانده بود، به زیر پل بازگشت. خلوص نماز شبهای شهبازی در میان اهل جبهه مشهور بود، و همدانی با تمام وجودش این خلوص را در ظلمات شب مشاهده کرده بود.
(1) سر پل ذهاب
پس از شهادت
چند ثانیهای از شهادت شهبازی نمیگذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد. ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود. موهای خاکی اش میان لایهای از خون قرار داشت. حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود، و آخرین نماز شبش را میخواند. چفیه خون آلودهاش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت، و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت، نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت. همه نیروها علاقه او را به شهبازی میدانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند. پس از نماز همه نیروها جلو میروند.» همدانی پرسید: «محمود کجاست؟» حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت:« الحمدا… محاصره خرمشهرکامل شده و بچهها به نهر عرایض رسیدهاند» دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟» اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد. همدانی خودش را به بالای دژ رسانید. زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است. شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمندههای لشگر 27 محمد رسول الله راپر از اندوه کرد.
وصییت نامه
انَّ الله اشتَری مِنَ الْمؤمِنینَ أنفُسَهُم وَ أموالَهُم بِأنَّ لَهُمُ الْجَنَّه یُقاتِلونَ فی سَبیلِ الله فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُون
فَاستَبشِروا بِبَیعِکُم الّذی بایَعتُم به وَ ذلک هُوَ الفَوزُ العظیم
همانا خداوند از مومنان جانشان و مالشان را خرید و در مقابل سرای بهشت را قرار داد و مومنان میجنگند. در راه خدا میکشند و کشته میشوند. پس شاد باشید به معاملهای که سودا نمودید و اینست آن رستگاری بزرگ.
خداوندا توفیق عطا فرما که از جمله کسانی باشیم که خود بشارت به آنها دادهای که در این معامله شرکت جویند. وای که جز تو کس دیگر ندارم. «الهی و ربی من لی غیرک»
از تو خواهانم که زندگیم را زندگی محمّد(ص) و مردنم را مردن محمد(ص) قرار دهی
«الّهُمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحمد و آل محمّد و مماتی مماتَ محمّد و آل محمّد»
وقتی که در زیارت عاشورا میخوانیم که :
«یا اباعبدا… إنّی سِلمٌ لِمَن سالَمَکُم و حَربٌ لِمن حارَبکُم إلی یومَ القیامه»
ای حسین(ع) من آشتیم با کسانی که با تو آشتیند و در جنگ و ستیزم با کسانی که با شما در جنگند. (زیارت عاشورا)
چگونه میتوان در هر زمان در کنار گود نشست و دست از یاری فرزندان حسین که بیش از هزار سال در شکنجه و تبعید بسر میبردند، فرو بست، مگر میشود مسلمان بود و از رسول اکرم(ص) تبعیت نمود و دوستدار حسین(ع) نبوده باشیم. تشیّع علوی را برگزیده باشیم اما روحانیت را کنار گذارده باشیم. بگذریم، ابداً روحانیت با آن مشخصههای بارزی که در هر زمان داشته از کلینیها گرفته تا خمینی(ره). هر زمان حافظ اسلام بودهاند و انشاءالله تا انقلاب مهدی(عج) خواهند بود.
اولین سفارش که بعنوان وصیت دارم همین کلمه است روحانیت،آخوند، ملا، طلبه، چقدر این کلمات ارزش دارد و معنا، ای همهی کسانی که سفارشم به گوش و دیدهتان خواهد رسید مبادا روحانیت را تنها بگذارید، بدانید که تمام تلاش ابرقدرتها در ازبین بردن اسلام، روبروی روحانیت قرار دارد. شاهد این مدعا را در اسناد لانه جاسوسی بخوانید که چقدر آمریکا از ملا میترسید، با یک نمود عینی در همین صد سال اخیر ببینید هر جا کوچکترین حرکت، قیامی، جنبشی شده با رهبری همین روحانیت بوده، قیام سید جمال الدین اسدآبادی، نهضت و جنبش تنباکو، قیام میرزا کوچک خان جنگلی، قیام شیخ محمد خیابانی ، نهضتی که میرزای اول در عراق آغاز نمود و با یک فتوا مردم بابیل استعمار انگلیس را بیرون راندند، نهضت شیخ محمد عبده، نهضت اخوانالمسلمین با رهبری حسن البناء و سید قطب، جنبش مشروطیت، با رهبری آیت الله طباطبائی و بهبهانی و الی آخر، تمامی اینها با رهبری روحانیت بوده و دقت این سخن امام را بیاد میآورم که چرا میخواهند این قدرت را بشکنید. شکست روحانیت، شکست اسلام است، بفکر میافتم که چرا؟ چرا؟
من خود امام عزیز و رهبر انقلاب را هم در یک جریانی بنام روحانیت میبینم، نه مانند آن گروه منحرف که امام را تنها میبینند، من استمرار حرکت انبیاء را ولایت فقیه میدانم و برایم مشخص شد که پس از 40 سال فقیه بزرگوار آیت ا… منتظری در همین جریان روحانیت ادامه دهنده راه اوست و باز به شما برادران و خواهرانم گوشزد میکنم که روحانیت را کنار مگذارید.
سفارش دوم من درباره سپاه میباشد به عنوان بازوی مسلح ولایت فقیه و روحانیت :
باید سپاه آنچنان شود که پاسداران بعنوان فریضه واجب خدمت نمایند، نه به عنوان شغل، چرا که این دو بازوی ولی فقیه سپاه و روحانیت شغلی ندارد و نباید سپاهی بودن و روحانی بودن را شغل حساب نمود، چقدر ابرقدرتها از این سپاه نو پا میترسند، چرا که برادر سپاهی به عنوان فریضه وارد سپاه میگردد، نه حق مأموریت میخواهد نه فوقالعاده بدی آب و هوا، بلکه هر کجا که سختر باشد وارد میشود که اجرش عظیمتر است.
قبلاً اگر ترس ما از لیبرالها بود که مبادا خط امام را خدشهدار کنند اکنون دیگر لیبرالها به زبالهدان تاریخ افتادهاند و انقلاب سوم هم پیروز شد. منافقین که در تدارک بودند که پس از حیات امام نهضت را منحرف نمایند زودتر روی آب آمدند و رو در روی ملت مسلم قرار گرفتند، تلاش تمامی شما باید این باشد که ریشه منافقین بدتر از کفار را برکنید و در این صورت آمریکا باید تا صدها سال گورش را گم کند و دست از ایران بشوید و منتظر باشد که دیگر ما به سراغ او برویم.
پدر و مادرم از اینکه زحمات بسیار در تربیت فرزندتان کشیدید، امیدوارم که خداوند اجرتان را افزونتر دهد، من خود به یاد دارم که قرآن را در دامان مادرم فرا گرفتم و با بیل پدرم رنجها را چشیدهام.
پدر جان تو خود بهتر میدانی که دنیا دار فناست و آخرت مسلماً بهتر است و باقی که :
الدنیا دار الفناء و الاخره خیر وابقی»
مادر جان سفارشی که بشما دارم در مورد خواهرم است که دلم میخواست ایشان بعد از تمام کردن کلاس نهم به قم برود انشاء الله کاری کن که او این عمل را انجام دهد و سفارشی عظیمتری که به شما دارم که مادرم، چون خودت فرزند یک روحانی بودهای. دلم میخواهد که تو مرا بخاک بسپاری و حتی پدرم خاک و گل بروی قبرم بریزد تا همه بدانند که شما سرشار از شوق هستید و ایمان.
فامیل بداند که باید فرزند بدهد و ابرقدرتها بدانند که با شهید دادن خانوادهها حرکت انقلاب تندتر میگردد و چرخهای آن سریعتر.
کتابخانهای که دارم، بعد از این علی آقا پسر خالهام کتابخانه را یکدست نماید، کتابهای منحرف را من تنها برای تحقیق آنجا گذاشتهام و هدف دیگری در کار نبوده. این کتابها را پسر خالهام که میدانم با من هم خط بوده بردارد و در جای مناسب استفاده کند و در اختیار خواهرم و بردارم و بقیه قرار دهد.
خدمت برادرم عباس آقا پس از برگشت سلام برسانید، دلم میخواهد که ایشان در سپاه پاسداران خدمت نماید چرا که محیط قابل رشد برای فرزندان انقلاب است و مسئولیت خواهر و برادر و فرزندان خواهر و برادرانم را به عهده ایشان میسپارم. علاقهمندم که انشاء الله شما کتابهای استاد شهید مرتضی مطهری را به آنها بیاموزید و خط فکری و سیاسی شهید مظلوم بهشتی را بیان کنید و به آنها یک رشد بنیادین بدهید.
پس انداز من از دوسال معلمی که داشتم و مدتی زمانی که در سپاه بودم پیش داییام میباشد از اینپس انداز چون چند سالی است که پدر و مادرم به مشهد نرفتهاند زیارت مشهد بروند و بقیهاش هم تصمیمش با پدرم میباشد.
ضمنا موتوری هم در تهران دارم، تصمیم در مورد موتور را به عهده حاجآقا پرورش میگذارم،
وصیتهای زیادی در زمانهای مختلف نوشتهام این وصیت را که کاملتر از همه میدانم و فقط کافی است همین را عمل نمائید.
در خاتمه آخرین کلمات را به نگارش درمیآورم:
برادران فقط باید به فکر اسلام بود و بس و برای یاری اسلام باید اکنون از روحانیت و سپاه یاری جست و امام را یاری کرد و باید بدانیم که به قول قرآن:
«ماعندکم ینفد و ماعند ا… باق
ماتنفقوا من شیء فی سبیل ا… یوف علیکم»
درود بر شهیدان اسلام بخصوص شهید مظلوم شهید آیت ا… بهشتی.
برقرار باد پرچم اتحاد جماهیر اسلامی به رهبری امام خمینی(ره)
فرزند شما محمود شهبازی
11/8/1360 مطابق با عید فطر